
Name: Selected poems (1979-2003)
Author / Translator: Kristina Lugn / Robab Moheb
A selection of poems the virtuous Swedish poet Kristina Lugn: a retrospective of her poetic work from 1979 to 2003. Translated in collaboration with Kristina Lugn, for the first time for the Farsi speaking audience.
نویسنده/مترجم: کریستینا لوگن / رباب محب
شابک: 9789186131371
«برگزیدهیِ اشعار کریستینا لوگن 1972 – 2003» بخشی از مجموعه اشعار 349 صفحهای کریستینا لوگن و تلاشِ دیگری است در جهت معرّفی این شاعر بزرگ سوئدی. ترجمهیِ کامل مجموعه آثار وی با مشورت و اجازهی رسمی ایشان در دست ترجمه است.
خانم کريستينا لوگن شاعر و نويسنده سوئدی در چهاردهم نوامبر 1948 در شهرِ تییِرپ واقع در کشور سوئد متولد شد. پدرش روبرت لوگن افسرِ ارتش و مادرش آموزگار بود. کريستينا لوگن شعرِ را از سنین نوباوگی شروع کرد. شش ساله بود که برایِ اولین بار شعری از او درمجلهیِ مصورِ Kalle Anka & C:o به چاپ رسید و از همان تاریخ بود که تصمیم گرفت نویسنده شود.
چاپ آثارِ گرانبهایش را از سال 1972 با انتشارِ دفتر شعری به نام «اگه من نه» شروع کرد. به زودی به دنیایِ دراماتیک قدم گذاشت و پیسهایِ جاودانهای چون: وقتی وحشت وجدانِ جمعی را فراگرفت (1986) نگاه کن؛ خون می چکد(1987), زیبائی می گذرد(1989) عمه گل(1993) ، ایدا – دخترها (1993)، ستارهیِ نقرهای (1995)، روت و رگنار (1997)، شبگردان(1998) ، جواهر دزدیده شده (2000)، زنانِ دریاچهیِ قو (2003) , وِرا (2005)، یک زندگی در وِلینگبی هست (2005)، کاتارینایِ بزرگ (2006) و امیدوارم به خانه برسم (2007).
لوگن در ششم اکتبر 2006 به عضویتِ آکادمی سوئد منتخب شد و در تاریخ بیستم دسامبر 2006 بر رویِ صندلیِ شماره 14 که متعلق به لارس ییلین اِستن بود نشست. وی علاوه بر نویسندگی از سال 1997 مسئوليت تأتر برونسگاتَن 4 واقع در استکهلم را برعهده دارد.
اشعار و پیِسهایِ لوگن بر محورِ مرگ، تنهائی، ترس از پیری، اختناق و تلاش برایِ انسانی عادی یا معمولی شدن میچرخد. خمیرمایهیِ شعرش را از طنز تلخ میگیرد که یکی از خصلتهایِ ویژهیِ زبان اوست.
ژان آرنالد در بارهیِ زبانِ شعر لوگن می نویسد: «او ما را به فراسویِ زبان سوئدی دعوت میکند: – معنایِ واقعیِ این واژههایِ چیست؟ مثلن در «خداحافظ خوش باشی» (2003). و نویسندگی یعنی مالکِ یک لحن بودن». لحنِ صدایی که فقط از آنِ اوست. و این صدا؛ صدای کریستینا لوگن است در «برگزیده یِ اشعار کریستینا لوگن 1972 – 2003».
لوگن از سونیا اُکسون شاعر، نویسنده و نقاش سوئدی (1926 – 1977) متأثر است. اما به اعتقاد ژان آرنالد، لوگن در شرح و تفسیرِ رئالیسم روزمره و روزمرهگی شیوهیِ خاصِ خود را دارد. او خاطرات و تجاربِ کودکیاش را با ابزوردیسم و اکزیستنسیالسم میآمیزد و بدین ترتیب گونهای بیوگرافیِ ویژه ایجاد میکند که در نوعِ خود بینظیر است: این جا مسئله کمتر برسرِ تصویربرداری از واقعیتها است تا در آغوش کشیدنِ آن ها. لوگن برآن است تا به واقعیتهایِ پیرامونش وسعتی بدهد که زیرِ چترِ طنز پهنهای درونی و نهفته بگیرند.
زن و مرد در زندانِ کلیشههایِ خود اسیرند. او این اسارت را در سه کتاب «او را بکش» (1983)، «اگر شما صدای یک تیر بشنوید» (1979) و «پرسی ونّرفُرش» (1983) به خوبی ترسیم کرده است. «پرسی ونّرفُرش» تصویرِ مردِ ایدهآل را از دریچهیِ چشمِ یک دختربچه ترسیم میکند. این مرد فقط یک نام است که در تجاربِ کودکی دخترک نقش بسته است.
کتابِ «مایلم با یه آقایِ مُسّنِ تحصیلکرده آشنا بشم» ( 1983) اوجِ طنزِ لوگن است. او با خود و پیرامونِ خود شوخی میکند. شوخی را به زبان شعر میکشد و قامتِ بالایِ تیز دردِ بُرّنده را خم می کند.
از «لحظه یِ سگی» (1989) تا «خداحافظ خوش باشی» (2003) چهارده سالِ تمام فاصله افتاده است. لوگن این فاصله را با پیِسهایش پر کرده است. او وقتی پس از این همه سال دوری از شعر به بهشت شعر برمی گردد «خداحافظ خوش باشی» را می نویسد که علیرغمِ عنوانِ کتاب با صدایِ بلندِ شاعرانهاش به ما میگوید که با شعر خداحافظی نکرده است. به محضِ گشودنِ کتاب درمی یابیم که این لحن؛ لحنِ صدایِ اوست؛ روِ پایِ صدایِ پیسهایش را در شعرهایش وقتی که می گوید؛ «آدما زندگی می کنن فقط/ به اندازه یِ یه حس – قدم / از گرداب/ یا من تصنیفی بر سرِ زبان ها نیستم/، شب ها حوضی هستند ، برایِ خون آلودها/، من عمرم را رویِ دیوار بالا میکشم/…»
کتاب «خداحافظ، خوش باشی» در آوریل 2008 میلادی به زبان فارسی ترجمه و توسط انتشارات آزاد ایران منتشر شد.